نتایج جستجوی عبارت «محمد جواد قانع» در نوشته‌های دانشنامه دفاع مقدس:
دوست ندارم الآن خورده ام
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
یک شب در تپه کدو و در منطقه حاج عمران عراق، آقای جواد مبین پاس بخش بود. دو نفر از برادران اهل گناوه هم نگهبان بودند. آقای مبین رفته بود به آنها سرکشی کند. این دو نفر سرما خورده بودند. از جیبشان دستمال کاغذی بیرون آورده بودند تا استفاده کنند. آنها برای مزاح به آقای مبین تعارف کرده بودند که شما نمی خواهید آقای مبین در تاریکی فکر کرده بود ، بیسکویت است گفته بود خیلی ممنون دوست...
شهدا سال 65 -وصیتنامه شهید منصور منصوری
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد منصور منصوري »
بسم الله الرحمن الرحیم و لاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء‎‏ٌ عند ربهم یرزقون. مپندارید که آنان که در راه خدا کشته شده‌اند مرده‌اند بلکه آنان زنده‌اند و نزد خدای خود روزی می‌خورند. به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان. با درود و سلام بر پیشگاه حضرت بقیه‌الله الاعظم، مهدی موعود(عج) و نائب بر حقش، امام خمینی. با سلام به تمام امت اسلامی ایران، امت شهیدپرور ایران، الآن در زمانی هستیم که زمان امتحان و آزمایش است، هر...
اعزام به اهواز جهت کمک به رزمندگان
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و بانوان »
در سال 1367 یک گروه 12 نفری از بانوان شهرستان نی‌ریز به اهواز اعزام شدند. از این تعداد 8 نفر از شهر نی‌ریز و 4 نفر از شهر آباده طشک بودند که اسامی آنان به شرح ذیل می باشد: 1- جهان خانم حسین زادگان: مادر شهیدان حبیب، محمد رضا و محمد حسین کردگاری 2- مخمل خارچین: مادر شهید ماجدی 3- نجیبه مرتضایی: خواهر شهید غلام مرتضایی 4- گل جان محمد جانی 5- صغری امینی 6- زینب زارع پیشه 7- بی بی گل معدلی 8- زهرا شاکر 9-...
مرارتها و مشقت های عملیات والفجر ده
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات والفجر ده »
آقای محمد زاده در مورد مشقاتی که رزمندگان شهرستان نی‌ریز در این عملیات متحمل شدند می‌گوید‌: بچه‌ها اصلا" سنگر اجتماعی نداشتند‌، بلکه گودالی حفر کرده بودند و شبها در این گودالها، پلاستیکی روی خودشان می‌کشیدند تا کمتر خیس شوند و به این شکل استراحتی می‌کردند. از نظر غذا هم فقط غذای سرد مثل کنسرو و کمپوت داده می‌شد، آن هم شب هنگام ماشین تدارکات می‌آمد غذای سرد را تحویل می‌داد و بر می‌گشت. از نظر آب هم از آب...
مرحله اول عملیات کربلای پنج
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات کربلاي پنج »
آری! بچه‌ها باشور و نشاط و با سرعت هر چه تمامتر خود را به منطقه عملیاتی شلمچه رساندند و وارد مرحله اول عملیات در شامگاه 19/10/1365 شدند‌. بخوانید شرح این مرحله از عملیات را از زبان آقای اصغر ماهوتی که فرماندهی گردان را عهده دار بوده است‌: تا رسیدن به خط دشمن، یک منطقه آبگرفته جلوی ما قرار داشت‌. ما باید حدود 6 کیلومتر را روی آب با قایق می‌رفتیم تا به دژ شلمچه یعنی خط اول دشمن می‌رسیدیم‌....
گفتن کلمه‌ای که اول آن مو است ممنوع
دانشنامه دفاع مقدس » جنگ و شوخ طبعيها » شوخي ها و لطيفه ها »
بعد از بمباران سال 1362 در منطقه جفیر که تعدادی از بچه‌ها شهید و مجروح شدند‌. آنها مدام در مورد بمباران و موشک و هواپیما و.... صحبت ‌‌می‌کردند. یکی دو روز بعد در چادر نشسته بودیم. شهیدان سعید بیگی، محسن پرهوده، محمد حسین کردگاری و آقایان قاسم زالپور، عزیز درویشی، غلامعلی فرخ و علی تاجبخش همه گرم صحبت بودند. یکی از برادران دانشجو هم به دیدار جبهه آمده بود. یک مرتبه یک موش بزرگ از یک طرف چادر...
شهدا سال ۶۶ -زندگینامه شهید سید محمدجعفر (امین) قرشی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۶ » شهيد سيد محمد جعفر (امين) قرشي »
سید محمد از سرزمین سبز ایمان بود و مرد میدان کارزار. شکوه ایستادگی را از کوه‌ها فراگرفته بود و بخشندگی و سخاوت را از کشتزارها، او مسافر بود، مسافر کوی شهادت و نگاهش به فانوس هدایت در برج توحید. روز ۱۳۵۰/۶/۲۸ در شهرستان نی‌ریز و میان خانواده‌ای مذهبی پا به عرصه هستی گذاشت. دوران کودکی را در کانون گرم خانواده گذراند. باهمت خانواده از معارف ناب اسلامی بهره‌مند شد و بر اساس احکام نورانی اسلام تربیت و پرورش...
شهدا سال ۶۷ -زندگینامه مفقودالاثر علی اصغر عبیدی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ »
علی‌اصغر، ۱۳۴۰/۱۰/۲۷ در خانواده‌ای مذهبی و متدین در شهرستان نی‌ریز دیده به جهان گشود. پدرش سال‌ها بر مأذنه مسجد با اذان خود مردم را به عبادت پرودرگار مهربان دعوت می‌کرد و مادرش در مجالس مذهبی با یاد خاندان نبوت اشک می‌ریخت و دل را به عشق آنان جلا می‌داد. آن‌ها فرزند نورس را «علی‌اصغر» نامیدند تا در آینده راهی برود که علی‌اصغرهای دیگر نیز به عشق سرباز کوچک کربلا رفتند. دوره ابتدایی را در دبستان بهرام و راهنمایی...
حال و هوای معنوی عملیات فتح المبین
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات فتح المبين »
برادرانی که در این عملیات حضور یافته بودند با حالی معنوی در مراسمهای نماز جماعت‌، دعای توسل و کمیل‌، شرکت می‌کردند. در شب عملیات معلم شهید مجید محمد‌زاده که در مرحله اول عملیات به شهادت رسید‌، سایر هم رزمان را قوت قلب می داد و با آنها شوخی و مزاح می‌کرد‌، یکی از نقاط قوت این عملیات حضور سردار رشید اسلام و سید الشهدای گردان کمیل‌، مرحوم حجه السلام و‌المسلمین سید عبد الرسول معصومی بود که مرتبا" برنامه‌های...
شهدا سال 65 -زندگینامه شهید سید امیر موسوی خالص
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد سيد امير موسوي خالص »
در این روایت، عنان قلم را به دست عشق می‌سپاریم تا حدیث عاشقی را بر لوح بنگارد که در فراغ معشوق سروجان را به یک باره تقدیم آستان حضرتش کرد. از سید امیر می‌گوییم که در تاریخ ۱۳۴۳/۳/۸ در شهرستان فسا، میان خانواده‌ای مذهبی و مؤمن از سلسله معزز سادات چشم به جهان گشود. دوره ابتدایی را در مدرسه عشایری ریز آب در دبستان شهید سید کرامت الله موسوی و دوره راهنمایی را در مدرسه ارشاد (کارگاه) با موفقیت...